یادمه دلم مثل یه چشمه پاک و زلال بود.... یه روزی یه رودخونه که خودش خیلی عجله داشت و خیلی تند بود از کنارم رد شد!منو مثل خودش کرد بعد یه مدت دیدم شدم کویر برهوت........ به خودم اومدم ....به خودمو همه اون داستانا فکر کدم..... این وسطا یه گل مهربون وسط کویر دل من رویید... کمکم کرد دستمو گرفت ... گفت زندگیتو از نو بساز.... حالا چند وقتی هست که این کویر داره میشه یه جنگل سبز.... برای اون گل بهترین ها رو آرزو دارم مواظب باشید چشمتون کویری نشه!
نظرات شما عزیزان:
|
About![]()
عشق رو دوس دارم!.......از اون بیشتر عاشقی!......عشق عشقمم!
Home
|